از هر کجا خواستم شروع کنم ، نشد . تکراری شده است حرفم اما همیشه شروع نوشتن برایم سخت ترین کار ممکن بوده است .
از روزی که وارد این دنیای عجیب مجازی شدم ، با خود عهد کردم که حتی الامکان سراغ مسائل سیاسی نروم . اما گاهی پای خود را از این گلیم خود بافته بیرون گذاشته ام . گاهی نمی شود قلم را ازنوشتن باز داشت .
چندی پیش که به دنبال مطلبی در اینترنت می گشتم ، ناگاه عکس های دلخراش عجیبی دیدم . ابتدا فکر کردم که عکس ها متعلق به فلسطین است یا عراق . تاب مقاومت در برابر وسوسه ی دنبال کردن این مطلب را نداشتم . بر روی عکس ها کلیک کردم و دانستم که عکس ها متعلق به چچن است . این سرزمین فراموش شده ی استقلال طلب محروم .
کنجکاو شدم . موضوع را پی گیری کردم تا اینکه در این یک هفته حداقل بیست مقاله و یادداشت فارسی و انگلیسی در مورد چچن خواندم .
فهمیدم بیچارگی این مردم دست کمی از فلسطینیان ندارد که نیم قرن است مورد تجاوز پیاپی روسیه قرار گرفته اند .
گور های دست جمعی ، موشک باران های ماهانه ، کشتارها و ترور های بی وقفه ، مردمانی که تکه نانی برای خوردن ندارند ، کودکانی که با پاهای برهنه و چشمهای دائما به گریه نشسته کوچه های خاکی شهر را گز می کنند .
اما چه کسی از آن ها خبر دارد ...
با خود گفتم حتی در همین آب و خاک فریاد عدالت خواهی این از ما بهتران گوش فلک را کر کرده است و چشم ما را کور . آنچنان هرروز فریاد وا مصیبتا برای فلسطینیان سر می دهند که پیر و جوان گمان می کنند اینان مظهر عدالت خواهی و حق طلبی هستند . آنچنا این سیمای به ظاهر ملی بر علیه اسرائیل تبلیغ می کند که هر جانداری گمان می برد که تمام فتنه ها و بدی های عالم زیر سر این اشغالگران است .
نه ... نه ...
این عدالت خواهی نیست ، این حق طلبی نیست ، این اسمها را برای فریب من و تو گذاشته اند . ساده بگویم اسم این سیاست است سیاست .
وگرنه چه فرق می کند ظلم اسرائیل با روسیه ؟ وگرنه چه تفاوتی دارد بیچارگی این فلسطینیان با آن مردم چچن و یا با آن انسان هایی که در کشورهای محروم آفریقا به جان یک دیگر افتاده اند ؟ وگرنه چه فرق می کنند چین با آمریکا که آن آنگونه زیرکانه حکومت های ظالم آفریقایی را پشتیبانی می کند و این آنگونه که می دانیم از اسرائیل ؟
گمان می کنید اگر سیاست مداران ما به پشتبانی آمریکا بیشتر از روسیه تمایل داشتند باز هم فلسطین همین فلسطینی بود که می شناسیم و چچن همان چچنی که نمی شناسیم ؟
حد اقل بیایید با خودمان رو راست باشیم .
همین .
..................................................................
پ . ن : این هم چند تا از عکس ها ( البته نمی خوام عکس هایی رو که خشونت زیادی در اون ها موج می زنه رو بذارم مثل گورهای دسته جمعی و غیره و این رو بگم که این عکس ها لطیف ترین عکس هایی است که من از این سرزمین دیدم ) :
فرهاد تیشه گر :: 86/9/23:: 1:30 صبح
توی مهر ماه بود که پسر عمه جان که مشغول گذراندن دوره ی خدمت مقدس سربازی زیر پرچم در نهاد ریاست جمهوری بود به من گفت که یکی از دفاتر اونجا دنبال یه برنامه هستن که یکی براشون بنویسه. کمترین قیمتی که بهشون پیشنهاد شده بود هم پنج میلیون تومان بود. از اونجایی که من دیدم کاری که می خوان از دست من بر میاد به پسر عمه گفتم که من رو معرفی کنه. منم حاضرم مجانی این کار رو انجام بدم چون به درد سابقه ی کاریم می خورد. این موضوع با استقبال دفتر مواجه شد و قرار شد ظرف یک هفته فرم هاشون رو به من بدن منم کارم رو شروع کنم. به منم گفتن که بد جوری لنگ این برنامه هستن و زود باید تحویلش بدم
خلاصه کنم من هر روزی که زنک می زدم می گفتن این سفر های آقای رئیس جمهور نذاشته اونا فرم ها رو آماده کنن. جالب اینجا بود که اگه این برنامه براشون حاضر می شد کاری که یه هفته کل وقت افراد دفتر رو می گرفت با یه کلیک ماوس انجام میشد.
آخرم من خسته شدم و دیگه پی گیری نکردم.
اونوقت آقای رییس جمهور توی سخنرانی اخیرشون گفتن کی گفته ما دویست سال از کشور های پیشرفته عقبیم؟ ما با یه برنامه ریزی ده ساله بهشون میرسیم.
آقا یا علی فقط توی این سرعت بالا ما رو جا نذارین.
ثاقب :: 86/9/15:: 12:16 صبح
اندر کتاب تاریخ العد الاخیر فی الخاندان الکبیر می نگریستیم که ناگاه برخوردیم به نقلی از نقول آن جد بزرگوارمان آن شیخ با طهارات ، آن انسان نیک صفات ، آنکه از هر انگشتش سیلی از کرامات که گفته بودندی : (( روزی از ایام نه چندان دور در عصر قامبیوتر اندر بلادی از بلاد ایران ، این سرزمین یلان و دلیران به نام طهران دو معجزت همی رخ خواهد دادی . یکی نازل شدن فردی بر رئس امور که ماهر در دیدن اقسام هاله در فضاهای گوناگون ، قهار در آفرینش هر چه که زرد است اعم از کیک زرد و ... وبسیاری از توانایی های دیگر که ذکرشان فی الوصفه کاری است به غایت دشوار و طولانی . و دیگر آنکه در همان ایام سه تن از نوادگان جوان ما با اتباع چندی مهره و واشر دفتری خواهند گشود ی به نام کشکیات که مملو همی خواهد شد از هر چه در اذهان به گل نشسته اشان می گذرد ( هرچند ما امروز از واژگان دیگری استفاده می کنیم ) ))
نویسنده کتاب مذکور ، آن شیخ مقبول شیخنا و امامنا بیهقی که از شاگردان بزرگ جد بزرگوارمان نیز بودی اندر کتاب دیگرشان ، تاریخ جهانگشای عنصری به این نکته همی اشاره کردندی که در آن لحظه و پس از شنیدن افاضات و کرامات شیخ ما جمع اصحاب فریاد حیرت برآوردندی و تعدادی ازشیفتگان نیز از حال همی رفتند که ای کاش ما همی زنده می بودیم و برگ های این دفتر را بهر تبرک دیدگانمان از نظر می گذراندیم . که آن جد بزرگوار ، آن ملاک سزاوار ، آن مرد بزرگ میدان و کار زار ، شیخنا و مولانا شیخ عباس ابن محمد ابن شاطر دماوندی بر اندوه اصحاب گریست و گفت که ای کاش که همی توفیق داشتندی و آن دفتر را همی می دیدید . لیک ...
........................................
پ . ن : باید این متن رو بیست و چهار ساعت بعد آپ می کردم اما با توجه به اینکه فکر می کردم که نرسم ، امروز گذاشتمش . شرمنده .
فرهاد تیشه گر :: 86/9/2:: 11:25 صبح
سلام
این دفعه واقعا استارت زدن سخت بود. سخت تر از همیشه. ولی قول داده بودم و باید شروع میکردم . یه شروع تازه. نمیدونم آخرش کجاست ولی به قول مرحوم شرق آمده ایم تا بمانیم. نمیدونم حرف به اندازه ی کافی داریم بزنیم یا نه ولی سعی خودمون رو میکنیم. توی این وبلاگ همون جور که احتمالا از اسمش پیداست نمی خوایم از موضوع خاصی بنویسیم. از همه جا و همه چیز احتمالا توش خواهد بود. می دونم خیلی پست اول حالت معرفی به خودش گرفت و شاید بهتر بود تو قسمت معرفی اینا رو مینوشتم. ولی دیگه پست اوله دیگه.
تا بعد
لیست کل یادداشت های این وبلاگ