سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کشکیات
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:8بازدید دیروز:3تعداد کل بازدید:18401

طه :: 86/9/7::  12:31 صبح

اندر کتاب تاریخ العد الاخیر فی الخاندان الکبیر می نگریستیم که ناگاه برخوردیم به نقلی از نقول آن جد بزرگوارمان آن شیخ با طهارات ، آن انسان نیک صفات ، آنکه از هر انگشتش سیلی از کرامات که گفته بودندی : (( روزی از ایام نه چندان دور در عصر قامبیوتر اندر بلادی از بلاد ایران ، این سرزمین یلان و دلیران به نام طهران دو معجزت همی رخ خواهد دادی . یکی نازل شدن فردی بر رئس امور که ماهر در دیدن اقسام هاله در فضاهای گوناگون ، قهار در آفرینش هر چه که زرد است اعم از کیک زرد و ... وبسیاری از توانایی های دیگر که ذکرشان فی الوصفه کاری است به غایت دشوار و طولانی . و دیگر آنکه در همان ایام سه تن از نوادگان جوان ما با اتباع چندی مهره و واشر دفتری خواهند گشود ی به نام کشکیات که مملو همی خواهد شد از هر چه در اذهان به گل نشسته اشان می گذرد ( هرچند ما امروز از واژگان دیگری استفاده می کنیم ) ))

نویسنده کتاب مذکور ، آن شیخ مقبول شیخنا و امامنا بیهقی که از شاگردان بزرگ جد بزرگوارمان نیز بودی اندر کتاب دیگرشان ، تاریخ جهانگشای عنصری به این نکته همی اشاره کردندی که در آن لحظه و پس از شنیدن افاضات و کرامات شیخ ما جمع اصحاب فریاد حیرت برآوردندی و تعدادی ازشیفتگان نیز از حال همی رفتند که ای کاش ما همی زنده می بودیم و برگ های این دفتر را بهر تبرک دیدگانمان از نظر می گذراندیم . که آن جد بزرگوار ، آن ملاک سزاوار ، آن مرد بزرگ میدان و کار زار ، شیخنا و مولانا شیخ عباس ابن محمد ابن شاطر دماوندی بر اندوه اصحاب گریست و گفت که ای کاش که همی توفیق داشتندی و آن دفتر را همی می دیدید . لیک ...

........................................

پ . ن : باید این متن رو بیست و چهار ساعت بعد آپ می کردم اما با توجه به اینکه فکر می کردم که نرسم ، امروز گذاشتمش . شرمنده .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

18401

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
کشکیات
::اشتراک::